بهمن ۱۳، ۱۳۸۸

نزدیک تر

وقتی از نزدیک شدنمان حرف می زنم
چه آبی از دهانت راه می افتد
چشمانت
چه براق می شوند
این همه شوق و ذوقت برای من
پاداش ِ کدام کاریست که کردم ؟
...

۴ نظر:

zodiak گفت...

بیان حقیقت

rasool moien گفت...

چه جالب ... راست میگه بیان حقیقت ...
خوش به حالت کاش من کار خوبی می کردم که کسی منتظرم باشه ... : )

آراد گفت...

ممنون که به من سر زدی و از اینکه بهم لینک دادی.
نوشته هات رو خوندم ، خوشم اومد چون که کوتاه بودند ولی عمیق .
همیشه شاد باشی و موفق دوست عزیز

yahda گفت...

واقعن عالیه!
کل پستهاتون رو خوندم!
چقدر زیبا و عریان می نویسید در این دنیای هزار توی بی در و پیکر!